حسش آمد! یکدفعه! میدانی که!؟ من اینطورم. حسش یکدفعه میآید که بنویسم و اگر کلیدهای کیبورد را دمِ دستم بیابم تمامِ تلاشم را میکنم ذهنم را خالی کنم در اینجا؛ همین کادرِ کوچکِ همیشگی که سالهای سال است همدمِ من است.
آمدم برای تو بنویسم. اشک در چشمانم است. معلوم است که شدیداً احساساتی شدهام. دلم تنگ است. آنقدر تنگ که قطعاً بدونِ هیچ اغراقی تابهحال مثالش را تجربه نکردهام.
کرونا آمد و بذرِ دلتنگی را کاشت و آنقدر مصرّانه از این بذر مراقبت میکند که سرویسمان کرده!
آری. دلتنگام.
از کجای این دلتنگی بگویم برایت؟
از عجزِ مدامش؟
از دوریِ فاصلههایش؟
از نشنیدنِ صدایت؟
از ندیدنِ نگاهت؟
از آخرین دیدارمان؟
از تنهاییهایم؟
از تیرگیِ بعضی شبهایم؟
از ماهِ شبهایم؟
از آسمانِ آبیِ روزهایم؟
از آهنگهای مشترکمان؟
از گریۀ الانم؟
از عشق؟
عشق؟
عشق چه بود که آمد و با خودش برد آنچه شاید نباید میرفت!؟
حال که این را مینویسم، اشک و لبخندم توأمان حالم را بهتر میکنند.
اینکه به این فکر میکنم که آمدیم و کوچک بودیم و ناتوان. بزرگ شدیم و رشد کردیم و گذشت و گذشت…
و رسیدیم به آنجایی که باید دل را میدادیم و میرفتیم.
دل را نه که بدهیم! آخر اختیاری در کار نبود.
دل رفت.
رفت،
و حال من ماندهام و دلت :)
دیدگاه ها
امیدوارم که حال دلتون همیشه خوب باشه
پست
متشکرم
و همچنین
به به خسته نباشین. بسی روحمان تازه شد و جلا پیدا کرد!! :)))
پست
ارادت :)
ممنونم از لطفت و از اینکه به اینجا سر زدی :)
چقدر وبلاگت خوشگله!
ایول :)
مرسی مصطفی جان چشمات قشنگ میبینه. ولی بیشتر بنویس. حیف این قلم که بخواد زیر بار حوادث هر روزه خاک بخوره!
پست
ممنونم ازت :)
انگیزه دادی بهم :))
حاج مصطفی
بی تعارف زاویه دیدت به زندگی رو دوست دارم
انسان جالبی هستی
به امید روز های خوب
راستی حاج مصطفی بچه کجایی
پست
ممنونم از لطفت دوست من
صفحۀ دربارۀ من رو بخون.
اصلا انگار محمد معتمدی “دستم را بگیر ” را برای اینکه پیوست این نامه کند خوانده!
پست
ممنون :)
سلام بر شما
قشنگ درک میکنم حال و هواتون رو …حال و هوایی که دقیقاً ماهم تجربش کردیم ..
اما خب قدرت عشق اونقدددر زیاده که هیچ چیزی نمیتونه مانعش بشه …حتی کرونا!! :)
و اردیبهشتمان، اردیبعشق میشود …
درسته سخت بود واسمون ..کلی فکر و خیال کرده بودیم، از بچگی توی ابر بالای سرمون همش اسمون ریسمون میبافتیم و مراسم های خیلی انچنانی و..رو تصور میکردیم …؛اما خب گاهی قشنگی در سادگیه …!
اول اردیبهشت یه مراسم خیلی مختصر گرفتیم توی محضر و خاتمه یافت هرچه هجران بود و دوری و دلتنگی ! :)
به جرات میتونم بگم بهترین روز زندگیم بود …با وجود تموم سادگیش دوست داشتنی بود و لبریز از عشق .
الحمدلله علی کل حال ..
حال خوب رو براتون ارزو میکنم :)
تمنای دعا
پست
به به
سلام
چه خوشحال شدم :))
مبارکتون باشه.
خوشبخت باشید ایشالا…
مهم باطنِ زندگیست، که قطعاً عالیست :)
التماس دعا.
Welcome back!
منتظر نوشتههای خوبت بودم.
پست
مرسی که هستی رفیق :)
امیدوارم بهترین ها براتون اتفاق بیفته و هر چی که خیر و صلاحه ….
پست
ممنون و همچنین :)
تجربه ام میگه وقتی که یکباره یاد کسی میفتی شاید تله پاتی شده;)
این جمله ب نوشته شما خیلی میاد:
روزها با فکر او دیوانه ام,شب بیشتر
موفق باشید..
پست
:)))
مرسی :)
انشالله بهترین اتفاقا نصیبتون بشه
پست
ممنون و همچنین :)
عالی عالی
پست
تنکس
بازم بنویسید مرسی
پست
باشه!
سلام چقدر قشنگو خودمونی بود با اجازه من اینو برای همسرم میفرستم خیلی رمانیک وعاشقانه و عارفانه و خلاصه خیلی خوب بود ممنون
پست
سلام
باعث افتخاره :)
چه باحال خیلی اتفاقی وارد سایتتون شدم و بنظرم گاهی زندگی میدونه به چی نیاز داری و ادمو تو اون راه میذاره
پست
لطف دارید :)