دیگه وقتشه از اون چیزی بنویسم که سالهاست منتظرشم. نه اینکه از اولش میدونستم چی باید بنویسم؛ نه. ولی میدونستم که بالاخره یه چیزی باید بنویسم که غیرعادیه! که یه جوریه. که نوشتن در موردش سخته. مبهمه. ولی قشنگه. , پر از جذابیته. برای خودم البته. شاید از بیرون که نگاه کنی، قشنگ نباشه. حتی …
آرشیو ماهانه: شهریور ۱۳۹۸
از ماشینش که پیاده شدم، گفت معجزۀ خدا بود اومدنت :) آخه میدونی!؟ ماهها بود ندیده بودمش، اینبار که زنگ زد بهم و رفتم دیدنش، کلی تغییر کرده بود. فهمیدم سیگار میکشه. البته هنوز به قول خودش تفریحی میزنه. و خب اول راه بود. یعنی من هر کدوم از همکلاسیهام رو میفهمیدم سیگاری شده قبول …
هیچ چکیدهای موجود نیست زیرااین یک نوشته حفاظت شده است.