آرشیو برچسب ها: رنج

نگاهی به ۱۴۰۲ | سال آزادیِ من

نگاهی به سال 1402 | مصطفی قائمی

در یک ویلای دنج، در استان مازندران نشسته‌ام روی تراس. تا قبل از این‌که شبِ شب بشه، منظرۀ روبه‌روم دریاچه‌ای کوچک و زیبا، ابرهایی که پایین اومدن، جنگل و کلی سرسبزی و زندگی بود. الان که شب شده، صدای جیرجیرک‌ها، نور خونه‌ها و ویلاها، مقداری سرما و آهنگ‌های هنگ‌درام و لایت از اسپاتی‌فای همراهمه. با …

خانواده | به بهانه‌ی تولد برادرم، علی

تولد داداشم علی قائمی

امروز تولد داداشمه. علیِ عزیزم. اگر نخوام اغراق کنم، یکی از باهوش‌ترین آدم‌هاییه که تا الان دیدم. قبلاً هم ازش نوشتم و گفتم که چه‌قدر دوستش دارم و چه‌قدر خفنه. ولی این‌بار فرق می‌کنه. ازش دورم. خیلی دور. مدت‌هاست نتونستم ببینم‌ش و دلم براش لک زده. برای دوتا داداشم. نه فقط علی. که برای امیرحسینِ …

دل‌نوشتۀ بی‌سروته

سختی‌های مطب‌زدن!

اشکالی نداره مصطفی. می‌دونم که سختته بنویسی و الان مدت‌هاست در تلاشی تا چندخط از زندگی‌ت رو این‌جا ثبت کنی. ولی نمی‌شه. دل‌ت و مغزت یاری نمی‌کنن. اشکالی نداره. در همین حد بنویسی هم کافیه: این روزها هم می‌گذرن. عشق کار خودش رو می‌کنه. خیلی از این بیچارگی‌هایی که درست نشدن هنوز، درست می‌شن؛ به …

بازی‌ای به نام زندگی!

مصطفی قائمی

دارم با اشک شروع می‌کنم به نوشتن! و به نظرم این اولین پستی‌ست که شروع‌ش اشک داره. همیشه یا قبل‌ش اشک بود، یا اواسط‌ش و یا در آخر. حالا چرا اشک؟ چون اومدم بنویسم از این روزهام، که یادِ یکی از نامه‌های آقامعلم به رها افتادم و رفتم خوندم‌ش: شطرنج زندگی. و هی گریه‌م می‌گرفت. …

غم نامبارک من

آیندۀ ترسناک

می‌دونی؟ گاهی دلم تنگ می‌شه. دلم تنگِ روزهای قدیم‌م می‌شه. اون روزهای قبل از ۸ خرداد ۱۴۰۰. اون روزهایی که مصطفی، کله‌خرتر از همیشه بود. اون روزهایی که مصطفی با تمام قوا داشت می‌رفت جلو. مصطفی امیدوارتر از همیشه بود. مصطفی فقط رسیدن و تونستن رو می‌خواست جز این‌ها چیزی بلد نبود. اگر نمی‌تونست و …

در ستایش کله‌خری

دکتر مصطفی قائمی | کلینیک دندان‌پزشکی قاف

بعد از این‌همه مدت بالاوپایین و بدبختی و سربه‌سنگ‌خوردن‌های فراوان و شنیدن نصیحت‌های مزخرف از اهل و نااهل، می‌خوام یکم بنویسم از اون‌چیزی که حس می‌کنم اگه نمی‌تونستم توی خودم تقویت‌ش کنم، یه آدمِ دوست‌نداشتنیِ بدونِ اعتماد به نفسِ داغون بودم. اون هم چیزی نیست جز: کله‌خری! حالا اگه دوست داری باادب‌ترش رو به‌کار ببری، …

به مناسبت تولدم

تولد

می‌دونی؟! هیچ‌وقت دیگه تولدهام جذاب نیستن برام. چندوقتی می‌شه این‌طوری شدم. شروع‌ش از روزهایی بود که با دیدگاه‌های آقامعلم در مورد تولد آشنا شدم و دیدم خیلی هم اتفاق مهمی رخ نداده و به قول خودش: هر بار که دنیای جدیدی را می‌بینیم و ایده‌‌های جدیدی در ذهنمان متولد می‌شود. هر بار که احساس زیبایی …

هزینه‌ها

کلینیک دندان‌پزشکی قاف

این‌روزها اون‌قدر شلوغ شدم که اصلاً مثل قبل وقت واسه هیچی نیست. فقط کار و کار و کار. البته نه این‌که این‌وسط اهمال‌کاری و اتلاف وقت نداشته باشم. دارم. خوب هم دارم. ولی دغدغه‌هام از روی جبر خلاصه شده در کار. و نمی‌تونم کار خاص دیگه‌ای بکنم. اگر هم بکنم، حین انجام هر کاری، غیر …

برای کنکوری‌های عزیزم | در باب بی‌ارزشی دنیا | کنکور ۱۴۰۲

لاهیجان

اومدم مطب و نشستم تا بغضِ مرگ‌باری رو که گلوم رو ول نمی‌کرد، خالی کنم توی وبلاگم. دیدم یک دوست به نام مه‌دخت، نوشته که: “اقا مصطفی بیا دوباره یه چند خط برامون بنویس دلمون گرم شه …. بیا اقا مصطقی ۶ روز به کنکوره یه چیزی بگو از این حال خراب در بیایم خودتم …

اون که دیوونه‌م کرد، لایق جنون نبود…

سلام. بعد از چندین ماه دوری اومدم بنویسم. و طبق معمول باید بگم که مدت‌هاست دوست دارم بنویسم و هی نشده. حتی چندباری نوشتم و منتشرش نکردم. ولی ابن‌بار فرق داره! چند نفر از دوستانم گفتن بنویسم و از همین‌جا قول می‌دم بنویسم و منتشرش کنم. ولی این پست، پستی نیست که خوشایند باشه. پستی‌ست …