معرفی کتاب و کمی بیشتر به همون بهونه!

سلام

یک هفته پیش بود که یکی از دوستان از من خواست کتاب بهشون معرفی کنم. البته خب می دونیم که من در سطحی نیستم که صلاحیت معرفی کتاب داشته باشم! ولی در حد همین مقدار اندک مطالعه ای که دارم، از بین چند عنوان کتابی که خوندم، دوست دارم کتاب پیشنهاد بدم به ایشون.

از ایشون خواستم موضوع مورد علاقه شون رو بگن، که گفتن “خودشناسی” و “انگیزشی”.

اولش به نظر ساده میومد که من یکی دوتا کتاب خوب رو که خونده بودم یا تعریف شنیده بودم، معرفی کنم. ولی یکم که بیشتر فکر کردم دیدم بین همین چندتا کتابی که خوندم هم حرفی برای گفتن ندارم!

در مورد انگیزش کار راحت تره! یعنی منی که شروع کتاب خوندنم به همین سال هایاخیر برمی گرده، متأسفانه یا خوشبختانه با برایان تریسی شروع کردم! استادم، محمدرضا شعبانعلی، هم یادمه در یکی از پست هاش نوشته بود که کتاب های این نویسنده رو در سال های دبیرستانش خونده. البته اصلاً دوست ندارم کتاب های تریسی رو پیشنهاد بدم! حس میکنم یه توهم خاصی به کل متن کتاب سایه انداخته! البته توی متمم خوندم که کتاب “مدیریت زمان” همین آقای تریسی خوبه استثنائاً!

در نتیجه به ایشون یه کتاب دیگه انگیزشی که جناب مبینی در چروند معرفی کردن رو پیشنهاد دادم: اثر مرکب، از دارن هاردی. حس میکنم خیلی از کتابهای تریسی‌وار (!) بهتره و واقع بینی بیشتری داره.

ولی کمی که به موضوع خودشناسی فکر کردم نمی دونستم چی به ایشون پیشنهاد بدم.

یاد کتاب “انسان کامل” از شهید مطهری و کتاب “فلسفه و هدف زندگی” از علامه محمدتقی جعفری افتادم. خوندنشون قطعا مفیده. ولی جواب کلی هر دو نویسنده در انتها می رسه به کمال!

آخه کدوم کمال؟ می دونیم باید کامل بشیم، ولی چجوری؟ یه راهنمایی ای؟ کمی توضیح بیشتر!!!

من که راضی نشدم با خوندن اونا. ولی شاید من نفهیمیدم.

سعی کردم خودم به دنبال یه هدف بگردم. کمی موفق بودم و کمی نه! شاید بیشتر نه!

حدوداً ۴ سال طول کشید تا به یک هدف نهایی برسم که هم خواسته های دنیایی من رو ارضا کنه و هم خواسته های نامحدود بعد از زندگی در این دنیا رو.

الان که دارم می نویسم این خطوط رو، می بینم که این حرکت های ناپیوستۀ من به سمت هدف به این برمیگرده که درست پیش نرفتم مسیرم رو.

روایت داریم میگه که خودتو بشناسی، پرودگارتو هم خواهی شناخت.

ولی انگار من اومدم خودمو بشناسم، بعد دیدم یکم سخته، رفتم دنبال هدف!

واسه همین الان یکسری خلأ حس میکنم در وجودم.

اخیرا هم که کتاب پیچیدگی شعبانعلی رو شروع کردم، خیلی بیشتر احساس نیاز میکنم به تفکر. خیلی!

خلاصه که مبحث خودشناسی خیلی بزرگه! منم اطلاعاتم خیلی کمه!

ولی باید از یه جا شروع کنیم. به نظرم کتاب انسان کامل رو از شهید مطهری شروع کنید و در همون حین، کتاب پیچیدگی رو هم، که هر چند وقت کاملتر میشه، پیش برید.

کتاب خوبی هم در همین زمینه ها خوندید، بی زحمت به من هم معرفی کنید.

ممنون

دیدگاه ها

  1. فاطمه غیثی

    سلام مصطفای گرامی

    هر از چند گاهی به وبلاگت سری میزنم و از خوندن نوشته‌هایت لذت میبرم.

    در مورد معرفی کتاب میخواهم بگویم که تا حالا چند باری به دوستان و آشنایان کتاب معرفی کردم و راستش مدتی بعد تا حدودی پشیمان شدم. من فکر میکنم کتابی که به عنوان مثال برای من در شناختن خودم خیلی کمک کننده بوده ممکن هست برای شخص دیگری اصلا مناسب نباشد. شاید به صورت جمعی (چند نفری که دغدغه ی یک چیز مشترک رو دارند) بتوانند یک لیست از کتابهای خوب در یک زمینه ی خاص رو به دیگران معرفی کنند و خود اون شخص از بین اون لیست کتابهای مفید رو برای خودش پیدا کنه (البته مطمئن نیستم چیزی که می‌گویم درست باشد)
    من فکر میکنم خودشناسی با خوندن چندتا کتاب (که الزاما درباره‌ی خودشناسی باشند) به دست نمیاد. گاهی اوقات با خوندن بعضی کتاب‌ها یا مطالب یا داستان‌ها احساس می‌کنیم تکه‌ای از خودمان را پیدا کرده‌ایم، تکه‌ای که مدت‌ها بوده به دنبال آن بوده‌ایم. خودشناسی مثل یک پازل هست که هر قطعه‌ی آن را در جایی و در زمان خاصی از زندگی‌مان پیدا می‌کنیم.
    موفق باشی.

    1. نویسنده
      پست
      مصطفی قائمی

      سلام فاطمه خانم.
      ممنونم که وقت می‌ذارید و مطالبی رو می‌خونید که سعی دارم خوب باشند ولی معمولاً نمی‌شه!

      نکتۀ جالبی رو بهم گوش‌زد کردی. من هم سعیم بر اینه که معرفی کتاب‌های مورد علاقه‌م به اشخاصی باشه که حس می‌کنم دغدغه‌های نزدیک به هم داریم.
      و توصیفت از خودشناسی هم خیلی قشنگه. و منو به این فکر وامی‌داره که یکم هم کتاب‌های متفاوت از این مسیر مطالعه‌ای که پیش گرفتم، انتخاب کنم.
      ممنونم ازت. من هم لذت بردم.
      و فکر خواهم کرد.

      شما هم موفق‌تر باشی :)

      1. فاطمه غیثی

        از ابراز لطفت بسیار ممنونم.
        مطالبی که می‌نویسی خیلی خوب هستند?، البته مطمئنم که با تلاشی که می‌کنی عالی خواهند شد.
        سربلند باشی.

        1. نویسنده
          پست
  2. امیر احمدیان

    سلام دکتر جان
    وقت بخیر
    من تازه کتاب صبح جادویی رو مطالعه کردم همزمان با چالش سحرخیزی آشنا شدم
    یک مشورت ازتون داشتم
    من ساعت کاری بعدازظهرم تا ۲ نیمه شبه
    چه راهی برا سحرخیزی پیشنهاد میکنین؟
    سپاس

    1. نویسنده
      پست
      مصطفی قائمی

      سلام امیرجان

      خوشحالم اینجا رو با سحرخیزی پیدا کردی :)
      و چه خوب که اون کتاب رو خوندی. (البته من تعریفش رو شنیدم؛ نخوندم متأسفانه.)

      یکی از راه‌های خوب واسه شروع، اینه که یه گروه دوستانه برای این کار داشته باشی، حتی یه گروه دو نفره. که همراه بشید و هم‌افزایی داشته باشید.
      که ما هم یک گروه داریم. چنانچه تمایل داشتی، بگو برات لینک عضویتش رو بفرستم.

      در مورد ساعات کاری شما به نظرم شاید بهتر باشه، صبح‌خیز باشید تا سحرخیز :)) یعنی حدود ۹ بیدار شید.
      ولی اگر مصرّید برای صبح زود، باید یه برنامۀ خواب هم واسه ظهر تا بعدازظهرتون داشته باشید. البته دقیقاً ساعات کاری‌تون رو نمی‌دونم؛ ولی شاید بشه خواب بعد از کارِتون، نقش خوابِ ظهرگاهیِ یک فرد روزکار رو داشته باشه.

      موفق باشی رفیق :)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *