عصبکشی یا همان اندودانتیکس، وحشتناکترین بخش برای بیشتر دانشجویان دندانپزشکی محسوب میشه. دو ترم گذشته، به لطف اساتید، واحد پریکلینیک دندانهای خلفی، پاسنشده ماند و ترم گذشته وارد بخش اندو شدیم تا برای اولین بار عصبکشی رو روی دندان بیمار انجام بدیم. از روزها قبل، استرس حضور در بخش، اساتید عزیز (!) و میل من به …
بعد از ۴ سال، میتونم خودم رو در جایی ببینم که مدتها از تصوّرش شونه خالی میکردم. تصور مصطفی قائمیای که دندانپزشک شده و با روپوش سفید در درمانگاه مشغول به فعالیت درمانیست. عکس بالا رو امروز گرفتم. و اونجا بودم. نشسته بودم روی صندلی دندانپزشکی در درمانگاه. خودم بودم. این من بود که دندانهای …
نمیدونم دلیلش چیه، ولی گاهی جوری دلم میگیره و از حرکت بازمیایستم که چارهای جز خواب نمیبینم یا اونقدر فکرهای بیهوده میکنم یا کارهای تلفکنندۀ وقت انجام میدم که تهش دوباره به خواب میرسم. امروز از همون روزها بود. از صبح تا حدود ساعت ۷ شب بود که افتان و خیزان اومدم و بعدش تصمیمی …
اشتباه که کم نمیکنم! یعنی اشتباهاتم حقیقتاً زیادند. ولی گاهی، بعضی اشتباهها هستند که بعد از انجامشون، تا ساعتها و حتی روزها ذهنم درگیرشونه. این اشتباهها به نظر اتفاقات بزرگی نمیان؛ ولی انگار ریشه در باورها یا اعتقادات مهمی در من دارند که اینقدر اذیتم میکنند. امشب هم از اون شبهاست. اشتباه کوچکی که تا …
اتفاقی رسیدم به این مطلب از بلاگ سعیده. دیدم کمکم دارم از ننوشتن عاصی میشم. وقتی نمینویسم انگار هر چی درد هست، میمونه و جمع میشه و امان از آدم میبُره. نزدیک به ۵۰ روز به توصیۀ یک دوست، نوشتن “صفحات صبحگاهی” رو، که شاهین کلانتری در سایتش معرفی کرده، شروع کردهام. این اواخر خیلی …
دو سال پیش بود که بعد از عید با نوشتههای شعبانعلی در دستۀ “با متمم تا عید نوروز” آشنا شدم. مثل همیشه کلی نکته یاد گرفتم. پارسال هم خیلی نزدیک عید بود و من دوباره یاد مطالب این دسته افتادم، از جمله برنامه ریزی در ابهام. رفتم سراغ خوندن گام اول تا شاید بتونم برنامه …
این مطلب رو دوست دارم در زیرشاخۀ جدید “مصطفی قائمی” بنویسم. از خانم شاکر هم ممنونم که در کامنتش گفت که این سری مطالب میتونه نوعی خودافشایی باشه و بعدش من سرچ کردم و به متمم رسیدم و به زودی چند مطلبش در این زمینه رو میخونم. ولی فعلاً که نمیدونم دقیقاً چی باید بنویسم در …
دیدم امیرمحمد قربانی موضوعی در سایتش داره به نام خودش، خوشم اومد. در مورد رفتنش به پزشکی و روند انتخاب رشتهاش گفته. تصمیم گرفتم من هم بنویسم. در مورد خودم. در مورد اینکه چی شد که اینجا هستم الان. ترس دارم از نوشتن در این مورد. ولی دوست دارم کنار بیام با گذشتهام. یاد کتابی …
امیرمحمدجان سلام. تازه با تو آشنا شدم. خوشحالم از این بابت. از شعبانعلی ممنونم که دوستان خوبی را به جمع دوستانم افزوده است. پست “دربارهی زندگی در جهان مسطح” را خواندم. از طرز فکرت خوشم آمد. سؤالات خوبی را مطرح کرده بودی که کمتر کسی در این دوران، از بچههای تجربی قدیم، این دغدغهها را …
وقتی بار یک تصمیم سنگین که انگار گرفته بودیاش همچنان روی دوشت هست و دوباره از زوایای مختلف که بررسیاش میکنی، در عمل امتحانش میکنی، میبینی ممکن است یک جای کار بلنگد… همچنان روزها و ساعتها و لحظههایت، در همهجا و همیشه به فکرش هستی و نمیتوانی ریسک کنی. نمیتوانی تصمیم نهایی را بگیری. شاید …