یکی از دوستانم هست که هر وقت مشکل حلنشدنیای رو میبرم پیشش و از سختی و رنج گلایه میکنم، یا چندتا راهکار میذاره جلوی پام یا میگه: “درست میشه.” این جمله رو برای بار اول که شنیدم به نظرم یه جور شونه خالیکردن اومد. ولی یکم بهش فکر کردم. دیدم که نه اون دوستم اهل شونه …
قبلاً مطلبی نوشته بودم با عنوان زندگی با احادیث. خوندن حدیث و روایت از پسزمینۀ کامپیوترم شروع شد و الان با یکسری ویجت در صفحات اصلی گوشیم ادامه داره. بعد از نوشتن اون مطلب، با چندتا اَپ دیگه هم آشنا شدم که میشه اونها رو هم به صورت ویجت به صفحۀ home گوشیهای اندرویدی اضافه کرد. …
جدیداً بیشتر احساس نیاز به تنهایی پیدا میکنم. دورۀ امتحانات هم بیتأثیر نیست قطعاً. قبلاً هم گفته بودم توی یکی از پستهام که روزهای تعطیلی قبل از هر امتحان، برای فکرکردن خیلی جذاب به نظر میرسن. شاید یک دلیلش اینه که اگر درس نخونم، دستم به هیچ کاری نمیره! یعنی چنانچه بخوام کار دیگهای غیر …
در زندگی، جوری قدم بردار که انگار کلّ مسیر را عین کفِ دستت میشناسی؛ که آنها که پشت سرت، در کنارت یا به سمتت میآیند، دلشان آرام شود و با اطمینان مسیر را طی کنند.
خوشحالم و افتخار میکنم که مهمترین خوانندۀ وبلاگم، پدر عزیزمه :) میخونه و بازخورد میده :) از همینجا باز هم میگم که دوستش دارم خیلی :) افراد کمی تو دنیا سعادت اینو دارن که پدرشون، نوشتههاشونو بخونه.
خواستم عنوان این پست را اینطور بنویسم: “انگار کلیت ماجرا را فهمیدهام.” که دیدم شاید ادعایی گزاف باشد؛ پس “گوشۀ کوچکی” را به آن اضافه کردم.
دور افتادهایم… میون این همه شلوغی، این همه وهم، این همه سرگرمی، به کجا داریم میریم؟ این همه عجله چیه؟ چرا؟ مقصد کجاست؟ حواسمون به مسیر هست اصلاً؟ گاهی بنا بر صلاحدید خودمون، راهی رو انتخاب میکنیم و اونقدر مصّریم که این راهی که من انتخاب کردم، بهترینه. اصلاً صراط مستقیم همینه. بقیه هم، خیلیهاشون، …
داشتم به دوستم فکرمیکردم. به دستهای از دوستانم. تغییر کردهاند. یکدفعه. البته یکدفعهبودن، نمای بیرونی این تغییر محسوب میشود و در دل خود روزها و ماهها و سالها اتفاق و تصمیم کوچک را شامل میشود که من آن را خیلی وقت بعد متوجه شدم. آن هم با دیدن یک عکس، شنیدن یک جمله، دیدن یک …
در میان هایوهوی این شهر شلوغ، گاه باید تنها شد و تنها نشست و قهوهای نوشید، و کمی نوشت… کافهای در بازارچۀ قدیمی یکی از فازهای مسکونی اکباتان. با foursquare پیدایش کردم. اسمش سخت بود، آخر تلفظ درستش را هم یادم رفت بپرسم! Chalet Lounge & Bistro – البته الان که در گوگل سرچ کردم، …
عصبکشی یا همان اندودانتیکس، وحشتناکترین بخش برای بیشتر دانشجویان دندانپزشکی محسوب میشه. دو ترم گذشته، به لطف اساتید، واحد پریکلینیک دندانهای خلفی، پاسنشده ماند و ترم گذشته وارد بخش اندو شدیم تا برای اولین بار عصبکشی رو روی دندان بیمار انجام بدیم. از روزها قبل، استرس حضور در بخش، اساتید عزیز (!) و میل من به …