زندگی بهتر

برای بیشتر کتاب خواندن

سحرخیزی و نان سنگک

امتحانات تموم شد و دیروز رسیدم خونه. کلی اشتیاق دارم برای شروع. شروع به عملی‌کردن چندتا ایده که در طول ترم به سمتشون پر می‌کشیدم و فقط منتظر یک آفِ چند روزه بودم. چندتا کار عقب‌افتاده هم دارم که به اون‌ها هم خواهم پرداخت. نکته‌ای که برام در طول امتحانات جالب بود، این بود که …

روزنه‌ای میان هجوم رنج‌ها

وقتی بار یک تصمیم سنگین که انگار گرفته بودی‌اش همچنان روی دوشت هست و دوباره از زوایای مختلف که بررسی‌اش می‌کنی، در عمل امتحانش می‌کنی، می‌بینی ممکن است یک جای کار بلنگد… همچنان روزها و ساعت‌ها و لحظه‌هایت، در همه‌جا و همیشه به فکرش هستی و نمی‌توانی ریسک کنی. نمی‌توانی تصمیم نهایی را بگیری. شاید …

اطرافیانمان در چه حالند!؟

ساعتی پیش در تلاش بودم برای استراحت در خوابگاه. ساعتم را برای ۲۰ دقیقه کوک کرده و جشمانم را بسته بودم تا خوابم ببرد. هم‌اتاقی‌ها بیدار بودند و مشغول صحبت؛ که آن‌چنان برای خوابیدنم مهم نیست. اگر خسته باشم خوابم می‌برد. به این امید که خوابم می‌برد همچنان دراز کشیده بودم. ولی کم‌کم صحبت‌هایشان، موسیقی‌هایشان، …

از یک نیاز بر باد داده شده می نویسم؛ آرامش.

از اول تابستون تا الان دو دورۀ TMD (مشکل در مفصل تمپورومندیبولار) رو دارم تجربه می کنم! اولیش به اوایل تابستون برمی گرده که حدودا یک هفته طول کشید. و بعدیش هم از اوایل شهریور تا الان همراه منه :( و مهمترین علتی که می تونم برای این درد و مشکل بگم، نداشتن آرامش و …

خلأ ؛ همه چی از نو

خیلی دوست دارم بنویسم… ولی انقدر فکر تو سرم هست نمی دونم کدومشو بیارم رو کیبورد! ولی می نویسم… بعد از اون گفتگو، وضعیت جالبی پیدا کردم تقریبا و این جذابیت داره بیشتر می شه برام! هیجان و ناراحتی هم داره البته. بعد از اون گفتگو خیلی بیشتر به خودم، تصمیم هام، رفتارهام، عکس العمل …

ثبوت شخصیت داریم ما؟

امروز یکی از دوستان در مورد مشکلی که براش پیش اومده بود کمی برام توضیح داد و فکر کرد شاید بتونم بهش مشورت بدم. کمی عجله داشت. داشت می رفت بیرون که بهم گفت: «بعداً با هم صحبت می کنیم… می دونی چیه؟! من یکم ثبوت شخصیت ندارم… خداحافظ.» و همین که داشت می رفت …

ایده ؛ عمل یا حرف!

پیرو صحبت های امروزم با یکی از دوستان و خوندن یکم از کتاب استیو جابز از آیزاکسون، و کمی فکر… دیدم خیلی وقته که یه ایدۀ خوب و کاربردی رو در ذهنم دارم. ولی خیلی وقته که کاری براش نکردم! قبلاً هم مختصری واسش وقت گذاشته بودم؛ که خلاصه میشه در خرید یک دامنه و …

مصطفی. یکم صبر داشته باش.

همین. فقط یکم صبر کن. چرا انقدر عجله داری؟! کجا می خوای بری مگه؟ چیکار داری می کنی؟ همون اتفاقی که توی این پست گفتم بهت میفته و تو تازه می فهمی که باید وایسی و صبر کنی و فکر کنی… الان برات افتاده. پس خوب فکر کن. تا الان کم فکر کردی. ولی حداقل به …

شناخت اولویت‌ها

سلام نمی‌دونم از کجا شروع کنم. ولی می نویسم. شناختن اولویت ها در زندگی، به نظرم، یکی از مهم ترین عوامل رضایت از زندگی و ثمربخش شدن اونه. گاهی یکسری اتفاق ها میفتن که تلنگری میشن برامون تا بگن این راهی که داری با این همه سرعت میری به ترکستان است!!! گاهی باید صبر کرد. …