دانشگاه

آخرین کافه‌ام با مدرک دیپلم! | دیگر واقعاً دکترقائمی می‌شوم!

کافه فیروزه قم | من؛ قبل از دفاع از پایان‌نامۀ دندان‌پزشکی

وقتی رفتم پای میزم و گوشی را که چک کردم، ایمیلی رسیده بود. همینی که می‌بینی‌اش. برای لحظه‌ای شُکّه شدم و بعدش حس جدیدی را تجربه کردم. حسی که وصف‌ش را شنیده بودم فقط؛ که پیرمردها وقتِ تغییر تجربه‌اش می‌کنند. که سخت است دل‌کندن. که سخت است رفتن. که سخت است آماده‌شدن برای چیزی جدید. …

منتورینگ و شروعی بر کلی اتفاق خوب

خانوادۀ دوستی

بعضی اتفاق‌ها هستن که هر چقدر دنبال ریشه‌شون می‌گردم پیدا نمی‌کنم! یعنی هی برمی‌گردم عقب و فکر می‌کنم که بالاخره یافتمش! یافتم دلیلی رو که فلان اتفاق برام افتاده… ولی یکم دیگه که می‌رم عقب، بازم یه ریشۀ دیگه براش پیدا می‌کنم! اینه که دیگه سعی نمی‌کنم! فقط لبخند می‌زنم و ادامۀ خوشحالی‌مو می‌کنم بابت …

همایش ملی فناوری سلامت

گروه دانشگاه علوم پزشکی قم در همایش ملی فناوری سلامت

این مطلب به نوعی ثبت خاطره است و دوست دارم تا از یادم نرفته، این هفته را بنویسم و داشته باشمش. شاید بعدها با خواندنش خوشحال‌تر شوم :) امروز، شنبه. از مرکز رشد دانشگاه گفته بودند که ساعت ۹، کلاسی با موضوع مسابقه‌ای که در راه است برگزار خواهد شد. مسابقه فرداست، یعنی یک‌شنبه. شال‌وکلاه …

از فرصت‌ها به بهترین شکل سوء استفاده کن :)

فرصت ها را دریاب

چند روزه می‌خوام داستان هفتۀ پیشم رو بنویسم؛ ولی نشده. دیگه می‌ترسیدم یادم بره! الان که صبحه و کلاسِ ساعت ۷:۳۰ ما کنسل شده، نشستم پشت میز در خوابگاه و با تلاش زیاد سعی دارم کلمات رو کنار هم بچینم و چیزی رو از قلم نندازم. هفتۀ پیش واقعاً جذاب بود! قرار بود هفتۀ دیدارها …

و مایی که تغییر می‌کنیم…

تغییر

پیش‌نوشت: در این پست صرفاً می‌خواهم اتفاقات مهم این روزهایم را ثبت کنم. همین. چند روزی بود که کارهای دانشکده زیاد شده بودند و من دوباره روزهایی پر از عدم رکود را تجربه می‌کردم. قضیۀ هماهنگی جشن روز دندان‌پزشک، که برایم خیلی مهم بود، به همراه کارهای بازارچۀ خیریۀ ریحانه‌النبی دانشگاهمان و چند دغدغۀ دیگر …

از این روزها می‌نویسم :)

صبح و

میل به نوشتنم نمی‌گذارد به کارهایم برسم! اصلاً مگر می‌شود نوشته‌های خوب دوستانم را بخوانم و به نوشتن وسوسه نشوم!؟ (+) دوست دارم بنویسم. هر چند دست‌وپاشکسته و معمولی. شاید حرف خاصی هم از این پست در نیاید ولی می‌نویسم. خب از کجا شروع کنم؟ از هوا! هوای خوبی‌ست. ابرها هم که مثل همیشه لذت‌بخشند. …

می‌نویسم تا یادم باشد

عصب‌کشی

عصب‌کشی یا همان اندودانتیکس، وحشتناک‌ترین بخش برای بیشتر دانشجویان دندان‌پزشکی محسوب می‌شه. دو ترم گذشته، به لطف اساتید، واحد پری‌کلینیک دندان‌های خلفی، پاس‌نشده ماند و ترم گذشته وارد بخش اندو شدیم تا برای اولین بار عصب‌کشی رو روی دندان بیمار انجام بدیم. از روزها قبل، استرس حضور در بخش، اساتید عزیز (!) و میل من به …

حتی به مرخصی تحصیلی هم فکر کرده‌ام…

بیش از ۴ ساله که در رشتۀ دندان پزشکی در حال تحصیلم. یادم میاد در همون پیش دانشگاهی بود که برای بار اول دیدم کششی به سمت یکی از رشته ها حس می کنم! که متأسفانه اون رشته ریاضی بود، نه تجربی و نه حتی رشتۀ دانشگاهی! ولی نمی دونم چطور تصمیم گرفتم که فعلا …

تصمیم گیری بر اساس هیچ!

هفتۀ اول دانشگاه بود که یکی از دوستان ورودی جدید رو دیدم که از من در مورد آدرس سلف دانشگاه پرسید. من هم که دوست دارم با آدم های زیادی آشنا بشم، سر صحبت رو باز کردم و از رتبه و بحث های اولیه پرسیدم ازش. میون صحبت ها بودیم که از من پرسید: «دورۀ …

دندان پزشکی از زبان یک دانشجوی دندان‌پزشکی

من و مجتبی و حسین در کلینیک دانشکدۀ دندان پزشکی قم | دانشجویان دندان‌پزشکی

سلام یکی از دوستان گلم، سجاد خان، که یک سال پزشکی رو در دانشگاه علوم پزشکی قم خوند و بعد انتقالی گرفت به سمت ولایتشون، رفسنجان، و الان کلی دلتنگشم و مشتاق دیدارش، گفت که به عنوان یک دانشجوی دندان پزشکی نیازه که مطلبی رو در مورد رشته‌م بنویسم که شاید کمکی بشه به کنکوری‌های …