آرشیو ماهانه: آبان ۱۳۹۶

به جای استوری اینستاگرام

چند وقتیه که دوباره فعالیتم رو در اینستاگرام از سر گرفتم. یه مدت گذاشته بودمش کنار؛ چون خیلی وقتم رو تلف می کرد. از موقعی که دوباره پست گذاشتم، کلا ۷تا پست گذاشتم. ولی تعداد استوری هایی که میذارم چند برابره. و این استوری ها خیلی وقتم رو می گیرن. مثل خیلی های دیگه، نگاه …

روند صعودی رو دارم احساس می‌کنم…

آخرین نوشته هامو که نگاه می کردم دیدم بیشترشون از سختی ها بودن و از پسرفت. البته شاید نشه بهشون گفت پسرفت؛ شاید یه جور دورخیز کردن باشن. ولی در هر حال از وضعیت ناخوشایندی حکایت دارن. امروز که می خواستم به سمت تهران بیام، بعد از پیاده شدن از تاکسی در میدان ۷۲تن قم، …

رؤیایم کجاست؟ چرا سر جایش نیست؟

داشتم نوشته های محمدرضا در موضوع «نامه به رها» را از ابتدا تا آخرش می خواندم که به نوشتۀ “قدر رؤیاهایت را بدان” رسیدم. در میانۀ روز هستم تقریباً. چشمانم را بستم. خواستم تصورش کنم… همان لذت وصف ناشدنی را. همانی را که محمدرضا به فرزند نداشته اش توصیه می کند. همان رؤیا را. رؤیایی …

حتی به مرخصی تحصیلی هم فکر کرده‌ام…

بیش از ۴ ساله که در رشتۀ دندان پزشکی در حال تحصیلم. یادم میاد در همون پیش دانشگاهی بود که برای بار اول دیدم کششی به سمت یکی از رشته ها حس می کنم! که متأسفانه اون رشته ریاضی بود، نه تجربی و نه حتی رشتۀ دانشگاهی! ولی نمی دونم چطور تصمیم گرفتم که فعلا …

و باز هم نشیب. و هی نشیب.

دلم گرفت که. کاش می دونستم اوضاع از چه قراره. کاش دلیل این درد رو پیدا می کردم. شاید هم می دونم. نمی دونم. هر چی که هست نمیذاره پیش برم. هر از چند گاهی میاد و میبنده جلو رومو. متوقفم میکنه. خواستم از ارائۀ امروزم بنویسم. در مورد آیندۀ دندان پزشکی بود. ولی حوصله …

درگیری با جبر روزگار

جبر مفهومیه که سالیان سال بهش کاری نداشتم و بدون اینکه بدونم داشت با تمام قدرتش منو پیش می برد! اما بعد از گذشت شاید ۲۰ سال می بینم که ای وای! ای دل غافل! چقدر منو همراه خودش کشونده… و یه جورایی حالم ازش می خوره حالا. وقتی میبینم که هرجا نیاز به یک …

چه درونم تنهاست…

زمان می گذرد. تنها و خسته و رنجور و مستأصل، یک منِ خالی از هر آنچه که یک فرد برای رسیدن به غایت خود نیاز دارد. نمی دانم چرا؟ ولی دوست دارم بنویسم. دوست دارم آرام شوم. یاد آن جمله در هبوط می افتم: «کاش یکباره نادانی شومی تا از خویش خلاصی یافتمی.» ولی حیف …

تصمیم گیری بر اساس هیچ!

هفتۀ اول دانشگاه بود که یکی از دوستان ورودی جدید رو دیدم که از من در مورد آدرس سلف دانشگاه پرسید. من هم که دوست دارم با آدم های زیادی آشنا بشم، سر صحبت رو باز کردم و از رتبه و بحث های اولیه پرسیدم ازش. میون صحبت ها بودیم که از من پرسید: «دورۀ …

از یک نیاز بر باد داده شده می نویسم؛ آرامش.

از اول تابستون تا الان دو دورۀ TMD (مشکل در مفصل تمپورومندیبولار) رو دارم تجربه می کنم! اولیش به اوایل تابستون برمی گرده که حدودا یک هفته طول کشید. و بعدیش هم از اوایل شهریور تا الان همراه منه :( و مهمترین علتی که می تونم برای این درد و مشکل بگم، نداشتن آرامش و …

کمالگراییِ مسبب نقص

عنوان رو خواستم خوب انتخاب کنم ولی نشد! یکم به متضاد کمالگرایی فکر کردم و سرچ؛ کامل و ناقص مخالف همند و فکرکنم کمال و نقصان هم همینطور و تهش به این عنوان رسیدم! بگذریم! دارم کتاب مدیریت زمان از برایان تریسی رو میخونم. قبلا هم گفتم که از این کتابهای تریسی‌وار خوشم نمیاد. بیشتر …