اشتباه که کم نمیکنم! یعنی اشتباهاتم حقیقتاً زیادند. ولی گاهی، بعضی اشتباهها هستند که بعد از انجامشون، تا ساعتها و حتی روزها ذهنم درگیرشونه. این اشتباهها به نظر اتفاقات بزرگی نمیان؛ ولی انگار ریشه در باورها یا اعتقادات مهمی در من دارند که اینقدر اذیتم میکنند. امشب هم از اون شبهاست. اشتباه کوچکی که تا …
آرشیو ماهانه: دی ۱۳۹۶
اتفاقی رسیدم به این مطلب از بلاگ سعیده. دیدم کمکم دارم از ننوشتن عاصی میشم. وقتی نمینویسم انگار هر چی درد هست، میمونه و جمع میشه و امان از آدم میبُره. نزدیک به ۵۰ روز به توصیۀ یک دوست، نوشتن “صفحات صبحگاهی” رو، که شاهین کلانتری در سایتش معرفی کرده، شروع کردهام. این اواخر خیلی …
دو سال پیش بود که بعد از عید با نوشتههای شعبانعلی در دستۀ “با متمم تا عید نوروز” آشنا شدم. مثل همیشه کلی نکته یاد گرفتم. پارسال هم خیلی نزدیک عید بود و من دوباره یاد مطالب این دسته افتادم، از جمله برنامه ریزی در ابهام. رفتم سراغ خوندن گام اول تا شاید بتونم برنامه …
این مطلب رو دوست دارم در زیرشاخۀ جدید “مصطفی قائمی” بنویسم. از خانم شاکر هم ممنونم که در کامنتش گفت که این سری مطالب میتونه نوعی خودافشایی باشه و بعدش من سرچ کردم و به متمم رسیدم و به زودی چند مطلبش در این زمینه رو میخونم. ولی فعلاً که نمیدونم دقیقاً چی باید بنویسم در …
دیدم امیرمحمد قربانی موضوعی در سایتش داره به نام خودش، خوشم اومد. در مورد رفتنش به پزشکی و روند انتخاب رشتهاش گفته. تصمیم گرفتم من هم بنویسم. در مورد خودم. در مورد اینکه چی شد که اینجا هستم الان. ترس دارم از نوشتن در این مورد. ولی دوست دارم کنار بیام با گذشتهام. یاد کتابی …
امیرمحمدجان سلام. تازه با تو آشنا شدم. خوشحالم از این بابت. از شعبانعلی ممنونم که دوستان خوبی را به جمع دوستانم افزوده است. پست “دربارهی زندگی در جهان مسطح” را خواندم. از طرز فکرت خوشم آمد. سؤالات خوبی را مطرح کرده بودی که کمتر کسی در این دوران، از بچههای تجربی قدیم، این دغدغهها را …
وقتی بار یک تصمیم سنگین که انگار گرفته بودیاش همچنان روی دوشت هست و دوباره از زوایای مختلف که بررسیاش میکنی، در عمل امتحانش میکنی، میبینی ممکن است یک جای کار بلنگد… همچنان روزها و ساعتها و لحظههایت، در همهجا و همیشه به فکرش هستی و نمیتوانی ریسک کنی. نمیتوانی تصمیم نهایی را بگیری. شاید …
دیروز که داشتم وُیس راز گل آفتابگردان شعبانعلی رو گوش میدادم، یاد یه وُیس قدیمی افتادم. یه کلیپ صوتی که مشاور سال چهارم دبیرستان بهمون داده بود. اسمش Relaxation بود. داده بود که هر شب بعد از عید نوروز، در سال کنکور، گوش کنیم. پر از انگیزه بود. پر از جملات قشنگ. حدود ۱۷ دقیقه …
«راستی، آن کس که تفکر ندارد، به نجات نزدیکتر است تا کسی که تفکراتش را به انحراف کشیدهاند.» «آنهایی که با تفکراتی مغشوش و گرفتار حرکت میکنند، خیلی گمراهتر از آنهایی هستند که هرگز تفکراتی ندارند و کاری را آغاز نکردهاند.» این دو عبارت در کتاب “اندیشههای پنهان” از کتاب “مسئولیت و سازندگیِ” علی صفایی …
“آسمان را ببین… ابرها را میبینی که به سرعت کنار میروند؟ دیر یا زود روزهای آفتابی را جشن خواهیم گرفت، دیر یا زود مردمی روی این خاک خواهند زیست که یکدیگر را دوست خواهند داشت، یکدیگر را عاشقانه در آغوش خواهند گرفت، بیبهانه به یکدیگر لبخند خواهند زد، به هر غریبهای سلام خواهند داد؛ آن …