عاشق خودت باش | کتاب خودشناسی آلن دو باتن

آسمان تهران

دیروز عصر پیامی رسید دستم که نوشته بود: “فلان استاد یه حرفی زد خیلی اعصابم خُرد شد.” یکی از دوستانم بود که چند وقتی‌ست به خاطر شناختِ بیشتری که از او پیدا کرده‌ام، روابطِ نزدیک‌تری ساخته‌ایم. پرسیدم چرا؟ گفت که “روی موتورم بودم، در حال خارج‌شدن از دانشگاه، که فلان استاد منو دید و گفت …

اخلاق، اخلاق، اخلاق | توصیه‌هایی به یک دندان‌پزشک (۲)

دکتر عیسی‌آبادی - دکتر موسوی - دکتر قائمی - دکتر مرشدی

پیش‌نوشت: این پست، نوشتۀ دوم از سریِ “توصیه‌هایی به یک دندان‌پزشک” است. پیشنهاد می‌کنم اول پست قبلی را در این موضوع بخوانید تا مقدمۀ مهمش را هم ببینید: “از استانداردهایت کوتاه نیا | توصیه‌هایی به یک دندان‌پزشک (۱)“ آمده بود کلینیک و می‌خواست هیچ دندان خرابی برایش نماند؛ کشیدنی‌ها کشیده شوند، ترمیمی‌ها ترمیم، و اندویی‌ها …

مصیبت‌های شاغل بودن | به خانم ربیعی

آسمان قم

پیش‌نوشت: این پست را به بهانۀ جواب‌دادن به ایمیل یکی از دوستانم می‌نویسم. متن ایمیل خانم ربیعی: سلام. حالتون خوبه؟؟ چرا انقدر به چیزای مختلف فکر میکنید، چرا هم میخواید نویسنده ی قدرتمندی باشید هم میخواید یکی مثل شعبانعلی باشید هم میخواید عکاس خوبی باشید هم میخواید در زمینه ی کسبو کار حرفی برای گفتن …

من و شعبانعلی، شعبانعلی و شریعتی

آسمان زیبای پل‌دختر

چند وقتی‌ست عنوان بالا در ذهنم می‌چرخد. من را به عمقِ خاطراتم می‌برد و دوباره به امروزم می‌آورد. دردهایم را زیر و رو می‌کند و آن ته‌گرفته‌هایش را به من نزدیک. به این فکر وامی‌داردم که چرا!؟ اصلاً خوب شد این‌گونه شد!؟ یا بهتر بود چند سالِ پیش شروع نمی‌شد این روندی که الان در …

چرا از دل برنمی‌آید که بر دل بنشیند!؟

حرم حضرت معصومه (س)

به یکی از دوستانم قولِ نوشتنِ متنی را داده‌ام و روزهاست که هر وقت یادِ موضوعش می‌افتم، فکر و ذهنم می‌گردد دنبال چگونگی‌اش؛ که چطور بنویسم… با این‌که قبلاً در آن رابطه زیاد نوشته‌ام و گاهی نوشته‌هایم واقعاً به دلم نشسته‌اند، این‌بار متأسفانه هیچ برای نوشتن ندارم. به سمت حرم حضرت معصومه که می‌رفتم در …

آسمان

گندم‌زار و سگ

نوشتن هم چالش سختی‌ست! مخصوصاً اگر من باشی! منی که داشته‌هایم آن‌قدر محدود است که بعد از کنار هم گذاشتن تعدادی کلمه، کفگیرم به تهِ دیگ می‌خورد و صدایش خبر از تمام‌شدن محتوا می‌دهد. ولی انتخاب کرده‌ام که بنویسم و بنویسم. آن‌قدر بنویسم تا شاید روزی چندخطی متنِ مفید از این جان‌کندن‌ها به دست آید. …

یکی از ترس‌هایم

دکتر محمدعلی نجفی

در اینستاگرام بودم که دوباره از آن‌دست آدم‌هایی را دیدم که با شوروشوقِ احتمالاً ساختگی، دانسته یا ندانسته، داشت در مورد شیوه‌های موفقیت صحبت می‌کرد. این‌جور آدم‌ها زیاد شده‌اند، در این دوره‌ای که همه دوست داریم زودتر موفق شویم و رهِ صدساله را یک‌شبه طی کنیم. البته این موفقیتِ سریع با دیدن مثال‌های در اطرافمان …

حقیقت | گمشدۀ اصلیِ ما

آسمان و ابرها و خورشید

مدت‌هاست به این فکر می‌کنم که اگر روزی بخواهم کتابی بنویسم، چه موضوعی را انتخاب کنم؟ موضوع، باید طوری باشد که هم حسّ کمال‌گراییِ من را ارضا کند، هم به آن علاقه داشته باشم و هم مفید باشد برای کسانی که شاید بخوانندش، و خلاصه این که خوب باشد! تنها چیزی که به ذهنم می‌رسد، …

تعدادی کلمه | صرفاً جهت نوشتنِ پست

آسمان

شب قدر دوم هم گذشت. چه نوشته شده برایمان!؟ چه قرار است در ادامه همراهمان باشد!؟ هر چه هست، یقیناً خیر و صلاحمان در آن است. ولی… ولی امان از خیروصلاح‌هایی که دوستشان ندارم. و دوست‌نداشتن‌هایی که گاه صلاحمان در آن است. این پست، باید دیشب قبل از خواب نوشته می‌شد، ولی حین فکرکردن به …

در ستایش امید

حرم حضرت معصومه

دقیقاً همین‌جا نشسته‌ام؛ روبه‌روی ضریح حضرت معصومه (س). شبِ بعد از اولین قدر. و امیدوارم… امیدوارم به رحمت خدا. رحمتی که گسترانده‌اش بر سر ما. شاید تمام نشانه‌ها برایم از ناامیدی بگویند، ولی می‌دانم که مهربان‌ترینِ مهربانان خدای من است. می‌دانم که آن‌قدر مهربان است که اگر ناامید نشوم از رحمتش، قطعاً این رحمتش من …