آرشیو برچسب ها: مسیر

اعتماد به مسیر :)

میتینگ دندون‌پزشک‌ها و دنتال‌منتورشیپ

شاید تنها راه درست ادامۀ زندگی این باشه که اون‌قدر با سرعتِ زیاد مشغولِ طیِّ مسیر باشیم که نه فرصت کنیم دل‌مون برای گذشته تنگ بشه و نه جایی برای حسرت باقی بمونه. البته طبق تمامِ دل‌نوشته‌هام در این وبلاگِ دوست‌داشتنی‌م، این ایده هم ممکنه تاریخ انقضا داشته باشه و چندوقت دیگه بیام و از …

کمی نقطۀ عطف!

دکتر مصطفی قائمی | دندان‌پزشک

نوشتن همیشه برایم جذاب بوده، همیشه دوست‌ش داشته‌ام و همیشه هم برایم سبب خیر شده. و حالا که در این روزها اتفاق‌های جالبی در حال افتادن هستند و از بعضی‌های‌شان احتمالاً سال‌ها بعد به عنوان نقطۀ عطف یاد خواهم کرد، باید بیشتر بنویسم و بیشتر ثبت‌شان کنم تا بدانم از کجا شروع کرده‌ام… در پست …

یک روزنوشتِ معمولی

مصطفی قائمی و رادیوقاف

با گوش‌های گرفتۀ ناشی از عفونتِ نمی‌دونم‌چی‌چی، در دو ساعت زمانی که مونده تا برسم به متخصص گوش‌وحلق‌وبینی، اومدم تا بنویسم یکم. این چند ساعت رو هم مدیونِ مرخصیِ ساعتی‌ای هستم که از پادگان قشنگم (!) گرفتم. فکر کن صبح ساعت ۵ بیدار شدم، یه قهوۀ دبل درست کردم و با کمی شیر و شکر …

ری‌استارت

مصطفی قائمی

داشتم به این فکر می‌کردم که کجایم!؟ اصلاً کی هستم!؟ کجا می‌روم؟ چه دارد می‌شود؟ اصلاً معلوم هست دارم با زندگی‌ام چه‌کار می‌کنم!؟ افسار زندگی‌ام کو؟ چرا رها شده؟ گم شده‌ام؟ تازه پیدا شده‌ام؟ نمی‌دانم. یک صدایی از گوشۀ ذهنم می‌گوید: تو سال‌هاست که همین وضع را داری. سال‌هاست که نمی‌دانی کجا می‌روی. سال‌هاست که …

مصطفی‌قائمیِ مثل همیشه امیدوار!

مصطفی قائمی

توی این روزهایی که توشیم، شاید بیشترین اتفاقی که برامون ممکنه بیفته، فراموش‌کردنِ خودمونه. این‌که یادمون نیاد کی‌ایم و کجاییم و داریم کجا می‌ریم و کجا می‌خواستیم بریم و کجا باید می‌رفتیم. و این خیلی بده. یعنی شاید بدترین اتفاقی باشه که باهاش مواجهیم. منم مستثنی نیستم. یادم می‌ره خودم رو. یادم می‌ره چی‌ها دوست …

شروعی جدید…

آسمان و ابرهایش

مدت‌ها پیش باید این اتفاق می‌افتاد. شاید خیلی زودتر. نمی‌دانم. یا شاید هم نباید می‌افتاد! باز هم نمی‌دانم. اما یک چیز برایم عیان است؛ آن هم این‌که زندگی در جریان است… زندگی بدون من و تو و همه‌مان هم رو به جلو می‌رود. و نه من برایش مهم هستم و نه تو و نه هیچ‌کدام‌مان. …

مصطفای امیدوار؛ ورژن ۲.

مصطفی قائمی ورژن 2

نمی‌شد ننویسم. دقیقاً یک سال شد. یک سال از عکس بالا می‌گذره و نمی‌تونم حرف‌های الان‌م رو نزنم. منی که مدت‌هاست همه‌چیز رو توی خودم ریختم و ننوشتم، حرف نزدم و کار خاصی نکردم. نه این‌که نخوام؛ بلکه خواستم؛ ولی نه کلمه‌ای رو می‌تونستم بنویسم و نه محرم و مرهمی بود که حرف بزنم و …

زندگی می‌کنم…

دکتر مصطفی قائمی

آدم که بزرگ می‌شود، آدم که شبیهِ آدم‌بزرگ‌ها می‌شود، آدم که زندگی را لمس می‌کند، تغییر می‌کند. نه که قبل‌ش تغییر نکند؛ بل بعد از یک سنّی، تغییرهایش با مقیاسِ دیگری اتفاق می‌افتند. تغییرهایی می‌کند که روزی فکرش را هم نمی‌کرد که پیش بیایند؛ حداقل برای خودش… آری. یکی از آن تغییرها این است که …

من؛ کمی پخته‌تر | اولین پستم بعد از دکترشدن!

جلسۀ دفاع از پایان‌نامۀ دندان‌پزشکی دکتر قائمی

پایان چرا؟! مرخرفی که فقط در لحظۀ ناامیدیِ متوهمانه به سراغم آمد. نوشتم و چندی نگذشت که پشیمان شدم و تصمیم گرفتم کمی مهلت به خودم بدهم برای بررسیِ دوبارۀ همه‌چیز و برخواستنِ دوباره. مهلتی یک‌هفته‌ای برای پی‌ریزیِ دوبارۀ مصطفی‌قائمی از صفر. یک هفته تقریباً همۀ کارهایم را کنسل کردم و خواندم و نوشتم و …