آرشیو برچسب ها: مسیر

باید که رشد کنیم

آسمان و ابرهایش

با یکی از دوستانم صحبت می‌کردم تا ببینم آیا چیزی شده یا نه. حدس می‌زدم که مشکلی پیش آمده؛ چون چند هفته‌ای بود کم‌رنگ شده بود حضورش در دانشگاه، حتی این نبودن را معاون آموزش دانشکده هم حس کرده بود و از من سراغ ایشان را گرفته بود. به عنوان یک دوست در درجۀ اول …

یکِ یک باش یا بمیر :)

دکتر قائمی و دکتر مهدی عیسی‌آبادی و دکتر امین کلته

در حیاط خوابگاه نشسته بودم و مشغول وبلاگ‌نویسی بودم. صبح بود. ساعت حدود ۶. بعد از اذان، نخوابیدم تا پستم را بنویسم. کارهایم داشت تمام می‌شد که دیدم یکی دارد از خوابگاه می‌رود بیرون. دیدم امین است. صدایش کردم… – کجا می‌ری؟ + تهران. – چرا؟ + من و مهدی می‌ریم سرِ جراحیِ دکتر شمس. …

مصطفی. مواظب باش گول نخوری!

دنیای دنی

واقعاً سخت است. سخت است دنیا را ببینی، حقیقتش را درک کنی و همچنان بخواهی‌اش، برایش لَه‌لَه بزنی، برایش بی‌قفه تلاش کنی. چند وقتی‌ست گاهی در ذهنم می‌آید که این دنیا چقدر پست است و چقدر فریبنده. ظاهرش جذاب و باطنش خراب. درگیرمان می‌کند، جوری‌ست که انگار اگر برایش حرص نزنی، عقب‌مانده‌ای و بیچاره. از …

به کجا آخه!؟

آسمان شب و ماه :)

قرار نبود این موضوع رو بنویسم، ولی بحثی حدوداً نیم‌ساعته با یکی از دوستانم داشتم که حالا نمی‌ذاره ذهنم به چیز دیگه‌ای فکر کنه. مَخلص کلام این‌که مسیرِ درست، اکثر اوقات سخته. راهی که به مقصدِ زیبایی می‌رسه، معمولاً پرپیچ‌وخمه. و اون‌چیزی که با دوستم صحبتش رو می‌کردیم این بود که: سالم زندگی کردن در …

حقیقت و فکر و خیال

آسمانِ آبی

یه زمان بود که خیلی درگیر این بودم که هدف چی باید باشه و وسواسِ شدید داشتم تا بتونم یک هدفِ پرفکت انتخاب کنم و مسیرِ زندگی‌م رو بر اساس اون تعیین کنم. حالا از اون روزها، سال‌ها و ماه‌ها گذشته و صرفاً گه‌گاهی می‌شم شبیه اون روزها و اون‌قدر درگیر هدف نیستم؛ شاید به …

ببین. مشکل تو، خودتی.

دست‌خط استاد دوستی :)

گاهی آدم نیاز داره به یک نفر که از بیرون ببینه اون رو و با خیرخواهیِ تمام راهنمایی‌ش کنه، ایرادهاش رو بگه، کمکش کنه. همیشه از این‌جور آدم‌ها هستن دوروبرمون، ولی چون انتقادها و پیشنهادهاشون به دلمون نمی‌نشینه و حس می‌کنیم دارن بدیِ ما رو می‌گن یا می‌خوان تغییری به وجود بیارن و ما هم …

دلم تنگ شده خب

دلتنگی

سه هفته گذشته از آخرین پستم. با مقدار کمی انگیزه تونستم چندتا کامنت آخر اینجا رو جواب بدم. به ایمیلم هم که سر زدم، دیدم چند نفری پیام دادن و یادی از من کردن که بیشترشون کمک می‌خواستن در مورد کنکور و دندون‌پزشکی؛ که متأسفانه به این زودی‌ها حوصلۀ جواب‌دادن بهشون رو نخواهم داشت احتمالاً. …

رؤیاهایم…

رؤیاهایم

در حال آماده‌کردن ارائۀ فردا برای درس ارتودنسی بودم که میل و اشتیاقم به نوشتن از ادامه‌اش بازم داشت. البته این نکته هم هست که تقریباً هیچ قرابتی با این قسمت از دندان‌پزشکی حس نمی‌کنم که این خود می‌تواند دلایل متفاوتی داشته باشد: شاید اساتید این درس، شاید نداشتن کِیس درمانی و شاید دلایلی دیگر …

چرا می‌ترسی!؟

هدف و ترس از آینده

دوباره دچار شدم به وضعیتی که میام و می‌نویسم و منتشر نمی‌کنم، می‌نویسم و نصفه می‌مونه. این نوشته جهت مقابله با این وضعه و به احتمال زیاد چیز دیگه‌ای ازش درنمیاد! خب. داشتم به این فکر می‌کردم که چرا دارم جوری رفتار می‌کنم که انگار خودم نیستم. تا کِی قراره جوری باشم که مقبول باشم؟! …