صبح پاییزی خوابگاه

حیاط

نشسته‌ام در حیاط خوابگاه. صبح است و هوا خنک. باد ملایمی هم می‌وزد. ابرها دوباره آمده‌اند. گوشه‌ای از آسمان آبی‌ست و بقیۀ آن را ابرهای خاکستری پرکرده‌اند.
و من همیشه هوای ابری بیشتر دوست‌داشته‌ام. خیلی بیشتر :)

روبه‌رویم باغچۀ کوچک و پاییزی خوابگاه است. درختانی که کم‌کم رو به پاییزند و گیاهانی که در پایین، همچنان سرسبز مانده‌اند.

صدای درِ اتاق‌های خوابگاه و دویدن‌های بچه‌ها همراه صدای وزش باد بین برگ‌های درختان، کمی هم موزیک لایت، صدای زمینه است.

هرازگاهی چند برگِ نارنجی، مَرکبِ باد را سوار می‌شوند و به آرامی به سمت زمین می‌آیند.

و باد شدیدتر می‌شود…
چندین برگ زیبا روی کیبورد می‌ریزند،
و لبخندی روی لبانم….

از امروز رسماً دانشکده‌مان کارش را آغاز می‌کند و حسّ بچه‌مدرسه‌ای را دارم که با ذوق‌وشوق و لبخندی کودکانه، سرمست از کتاب‌ها و دفترهای تازه‌جلدشده‌اش، به استقبال روز اول مهر می‌رود :)
و می‌رود تا در اولین برگ از دفتر زیبایش، با خودکارهای رنگی، خوش‌خط‌تر از همیشه، بنویسد :)

و باد شدیدتر می‌وزد… این‌بار حتی شاخه‌های کوچکی روی کیبورد می‌افتند و باز لبخند می‌زنم…

انگار دارد زیادی خنک می‌شود!

و آبیِ آسمان زیباتر شده، بیشتر شده، ابرها کمی کنار رفته‌اند:

ابرها

دیگر دارد سردم می‌شود.
دوست داشتم بنویسم.
یعنی خیلی دوست دارم بیشتر بنویسم، ولی معمولاً نمی‌شود!

بروم.
شاید کمی کتاب جدیدی که از آلن دو باتن خریده‌ام را بخوانم؛ “یک هفته در فرودگاه”.

می‌خواستم بروم که از دور دو نفر از دوستانم آمدند و خوشحال‌تر شدیم :)
از هوای عالیِ امروز گفتیم،
و الان نم‌نمِ باران است…

دیدگاه ها

  1. مجید

    سلام اقا مصطفی خسته نباشید من معلم هستم و ۳۰ سالمه ومتاهل ودارای یه فرزند
    تصمیم قطعی گرفتم برای خوندن کنکور وقبولی در دندانپزشکی
    خواستم چند تاسوال بپرسم خدمتتون
    اگر واتساپ داشته باشید عالیه

    1. نویسنده
      پست
      مصطفی قائمی

      سلام
      سلامت باشید.

      با توجه به شلوغی برنامه‌ام، ممنون می‌شم همین‌جا سؤالتون رو بپرسید، تا به زودی پاسخ بدم.
      عذرخواهم.

    1. نویسنده
      پست
  2. طاهره

    کار ترمیم دندون قبول میکنید ؟ کجا بیاییم خدمتتون ؟ والا تا حالا سه چهار تا دندون پر کردم دوتاشون با خطای اورهنگ همراه بوده و متعاقبش جراحی برداشتن ماده اضافی . دیگه واقعا از کار ترمیم ساده هم میترسم و نگرانم .

    1. نویسنده
      پست
  3. هانی

    سلام خسته نباشید
    ببخشید میخواستم بدونم دوره عمومی دندانپزشکی زودتر از ۶سال هم میتونه تموم شه؟
    مثلا امکان برداشتن ترم تابستونه در دانشگاه های دندونپزشکی هست که بشه یک ترم زودتر تموم کرد؟

    1. نویسنده
      پست
      مصطفی قائمی

      سلام.
      اگر بتونی واحدها رو زودتر تموم کنی، بله. ولی بعیده. چون باید واحدهای یک ترم رو در تابستون‌ها پاس کنی، که گاهی ارائه نمی‌شن، گاهی فقط در یک شهر کشور ارائه می‌شن و …

    1. نویسنده
      پست
  4. مصطفی

    سلام دکتر من میزنم روی لینک اینستاتون واسم پیدا نمیکنه میگه وجود نداره!!!
    اکانتتونو غیر فعال کردید؟

    1. نویسنده
      پست
    1. نویسنده
      پست
  5. محمد حسین فرح بخش

    سلام
    با کمی تغییر برای تمرین نوشتن برایت می نویسم :)
    نشسته ام کمی کار می کنم و کمی هم باران را تماشا می کنم . امروز هوا حسابی خوب است. امرزو از اون روزهایی بود که دوستش داشتم و آرزو می کردیم همچین هوایی داشه باشد. روبه روی اتاق محل کارم باغچه ای کوچ است. سر سبز است.هر از گاهی با ضربه قطره های باران و باد ملایمی که کمک می دهد برگ های درختان به آرامی زمین می آیند .
    و باد کمی شدیدتر می شود .
    و لبخندی رو لبانم.
    و باد شدیدتر می شود و این بار ساقه های درختان به این طرف و آن طرف کشیده می شوند.
    انگار هوا زیادی خودش را خوب نشان می هد.
    و من را به فکر فرو می برد . دلم هوای بیرون رفتن می خواهد ، پیاده روی تنهایی، زیر باران بدون چتر قدم زدن می خواهد.
    اما زهی خیال باطل :)
    تصمیمی جدیدی می گیرم و کاری که در توانم هست انجام می دهم . خودم را برای نوشیدن قهوه ای داغ دعوت می کنم . موزیک بی کلام از یانی را پلی می کنم و به سوی آشپزخانه که چند قدم آن طرف اتاقم می روم. قهوه را اماده می کنم و منتظر می مانم یه کوچولو خنک شود.
    مصطفی خیلی دوست دارم بیشتر برایت بنویسم ، ولی معمولا نمی شود .
    با مهر

    1. نویسنده
      پست
      مصطفی قائمی

      سلامی دوباره محمدحسین‌جان

      لذت بردم :)
      و هوس یک قهوۀ داغ کردم :))

      و برایت پیشنهاد خوبی دارم:)
      با توجه به این که خوب می‌نویسی به نظرم، بهتره یک وبلاگ داشته باشی و بنویسی…
      نوشتن مفیدتر از خوندنه. خیلی مفیدتر. این درسیه که از یک معلم بزرگ گرفتم.
      از Blog.irشروع کن.
      کمک هم خواستی بگو :)

  6. محمد حسین فرح بخش

    سلام
    با کمی تغییر برای تمرین نوشتن برایت می نویسم :)
    نشسته ام کمی کار می کنم و کمی هم باران را تماشا می کنم . امروز هوا حسابی خوب است. امرزو از اون روزهایی بود که دوستش داشتم و آرزو می کردیم همچین هوایی داشه باشد. روبه روی اتاق محل کارم باغچه ای کوچ است. سر سبز است.هر از گاهی با ضربه قطره های باران و باد ملایمی که کمک می دهد برگ های درختان به آرامی زمین می آیند .
    و باد کمی شدیدتر می شود .
    و لبخندی رو لبانم.
    و باد شدیدتر می شود و این بار ساقه های درختان به این طرف و آن طرف کشیده می شوند.
    انگار هوا زیادی خودش را خوب نشان می هد.
    و من را به فکر فرو می برد . دلم هوای بیرون رفتن می خواهد ، پیاده روی تنهایی، زیر باران بدون چتر قدم زدن می خواهد.
    اما زهی خیال باطل :)
    تصمیمی جدیدی می گیرم و کاری که در توانم هست انجام می دهم . خودم را برای نوشیدن قهوه ای داغ دعوت می کنم . موزیک بی کلام از یانی را پلی می کنم و به سوی آشپزخانه که چند قدم آن طرف اتاقم می روم. قهوه را اماده می کنم و منتظر می مانم یه کوچولو خنک شود.
    مصطفی خیلی دوست دارم بیشتر برایت بنویسم ، ولی معمولا نمی شود .
    ممنون از نوشته ی قشنگتون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *