تشنۀ عکس!

حیف بوَد مُردنِ بی عاشقی...

حدوداً یک ماه پیش بود که بعد از یه تابستون جالب، رفتم به محل تحصیل…

کمی گذشت و یه دفعه بعد از بازکردن اَپِ دوربین متوجه دوتا خط بنفش روی تصویر شدم! باورم نمی شد اصلا! ولی هرکار کردم لکه ها برطرف نشدن!

مجبور شدم قبول کنم که لنز اصلی گوشیم خش افتاده…

گذشت و گذشت تا اینکه رفتم نماینگی سامسونگ تهران و گوشیو دادم واسه تعمیر.

سه هفته بدون گوشی و مهمتر از اون بدون دوربین!

بعد از تحویل گرفتن گوشی، یه جورایی از کمبود عکاسی (!) رنج می‌بردم تا امروز (۹۳/۰۸/۰۹) که مصمم شدم برم واسه عکاسی بیرون.

هوا بسیار سرد و وسیلۀ نقلیۀ من هم که فعلاً دوچرخه!


ابتدا بگم که اوایل مهر بود که رفتیم روستای کلوخی قوچان (روستای خودمون).

هواش خوب، مناظرش و باغ های انگورش سبز و زیبا… خوراک عکس!

اون موقع گوشیم در دست تعمیر بود و مجبور بودم با گوشی بابام عکس بگیرم…

شانس من دوربینش قاطی کرده بود و تمام عکسایی که گرفتمو خراب کرد!


در نتیجه، تصمیم گرفتم برم همون روستا.

البته با پیشنهاد بابام با ماشین رفتیم با هم!

وقتی رسیدیم دیدیم همه جا حال و هوای پاییز گرفته! همه جا نارنجی تا قهوه ای!

ولی چون عقدۀ عکس مونده بود برام، از همون مناظر هم نهایت استفاده رو کردم.

چکیدۀ عکس‌ها:

حالا به حالت نُرمال خودم برگشتم انگار! :)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *