از مردمی، برای مردم باش | توصیه‌هایی به یک دندان‌پزشک (۳)

دکتر علیرضا شریفی‌نژاد - دکتر مهیار عزتی - دکتر وحید درامامی - دکتر مصطفی قائمی

پیش‌نوشت: این پست را در مجموعۀ “توصیه‌هایی به یک دندان‌پزشک” نوشته‌ام و بهتر است قبل از آن دو موردِ دیگر را نیز بخوانید :)

حواست هست!؟ تو همان بچه‌دبیرستانیِ ۱۸ساله‌ای هستی که در ۱۸سالگی صرفاً کمی درس خوانده! صرفاً کمی بیشتر از خیلی‌های دیگر.
درس. کتاب. علم.
آیا این موارد، که حالا بماند که کنکور، لزوماً از تو دانشمند و عالم نمی‌سازد، تو را برتر از بقیه قرار داده!؟

چه می‌شود تو را که در گذر این ۶-۷ سال، نگاهت می‌شود از بالا به پایین؟ اصلاً کدام بالا؟ چه داری؟
مگر نمی‌گوید که إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاکُمْ؟

تقوایت بیشتر است یا مقداری بیشتر جمله را حفظ‌شده در سرت داری؟
نه این‌که بخواهم از مرتبۀ علمی‌ات کم کنم، نه. اصلاً تو بهترین پزشکِ دنیا هم باشی، لزوماً بیشترین تقوا را نداری!

یادت نرود که در کنار همین مردم است که تو رشد می‌کنی، اگر نباشند، تلاش‌هایت ارزشِ مالیِ خاصی نخواهند داشت. اگر نباشند، جیبت از جیبِ چه کسانی پر خواهد شد؟
اگر مادی هم نگاه نکنیم، آن علمت را در خدمت به چه کسانی به کار خواهی گرفت؟

مواردِ بالا را بد نیست با تقسیم‌بندیِ مناسب‌تری ذکر کنم:

۱- بحث اقتصادی

گاهی افرادی به تو مراجعه می‌کنند که در این دنیا از سختی‌کشیدگان هستند و آهی در بساط ندارند، با آن‌ها راه بیا. خوب برخورد کن، حتی بهتر از آن‌ها که داراترند.
تا جایی که ممکن است از مبلغِ درمان برایشان کم کن تا توانِ پرداختش را داشته باشند.

البته ناگفته نماند که باید روشِ درستی در این امر خیر داشته باشی. که هم جایگاهِ بیمارت خدشه‌دار نشود و هم جایگاهِ خودت و درمانت.
جایگاه خودت و درمانت را از این بابت می‌گویم که گاهی کم‌کردن هزینه و تخفیف، برای بیماری که کمی سوء ظن در ذهنش در مورد درمان و فرآیندش داشته باشد، ممکن است سلبِ اعتمادِ او را به همراه داشته باشد. و بیمار با خودش بگوید که حتماً دلیلی دارد این ارزانی!

این بسته به توست که چگونه با بیمارت برخورد کنی تا علاوه بر تخفیف، رضایت و اعتمادِ او را بیشتر کنی.

البته بحثِ اقتصادی جنبۀ دیگری هم دارد. این نیست که کلاً از حقوقِ بیمار به تو بگویم و خودت هیچ.
گاهی بعضی بیماران نیز زحمتِ تو را کوچک می‌شمارند و درخواستِ کم‌کردنِ هزینه را دارند، در صورتی که تواناییِ پرداختش را دارند. این مورد بیشتر در آشنایانت ممکن است رخ دهد.
در این موارد، باید طوری برخورد کنی که هم آن آشنایی به حساب آید و هم زحمت و کارِ خودت.

خلاصه که با عقل و منطقت تصمیم بگیر که الان آیا نیاز است کلّ هزینه را کم کنی یا تخفیفِ چند درصدی هم کافی‌ست؟ یا اصلاً نیازی به بحث سرِ مبلغ نیست؟

خیلی هم در این بحث، سخت‌گیری نکن و حریص نباش. میانه‌روی همان مسیری‌ست که توصیه شده.

۲- بحث اجتماعی

همان‌طور که در ابتدای متن نوشتم، بدان که برتربودن و نبودنت به تقوایت است و معیارِ سنجشِ این برتری، دست تو نیست! پس همیشه جانبِ احترام را رعایت کن. تقریباً در اکثر اوقات نیاز است متواضع باشی، ولی گاهی هم لازم است کمی تندی کنی و جایگاهِ حرف و عملت را به بیمارت یادآوری کنی.

متواضع‌بودن که تکلیفش روشن است؛ ویژگیِ ستوده‌ایست که داشتنش افتخار است. تمرین کن که عادتت شود. و به صورت پیش‌فرض در نظر داشته باش که بیمارت جایگاهِ بهتری نسبت به تو نزد خدا دارد؛ پس در برابرش تواضع داشته باش.
ضمن این‌که حدیث داریم که مردم عیال خدایند که یعنی خانوادۀ خدا محسوب می‌شوند. هوایشان را داشته باش :)

در مورد این که گفتم گاهی نیاز به تندی‌ست باید توضیح بدهم.

بیماری داشتم که در جلسۀ دومِ درمان، حینِ کار به من گفت که هپاتیت دارد. در پرونده‌اش هم درج نکرده بود. من کارش را با آرامش تمام کردم و گفتم که چون همچون بیماریِ خطرناکی را، که با بزاق نیز منتقل می‌شود، از ما مخفی کردی و اطلاعات نادرست در پرونده‌ات درج کردی، این آخرین درمانت بود در این کلینیک.
خداحافظی کردیم آن روز. یکی از همراهانش، دایی‌اش بود.
چند روزِ بعد دایی‌اش برای معاینه به من مراجعه کرد.
من نیز برای مطمئن‌شدنِ خودش، برایش آزمایش خون نوشتم. از این بابت که هپاتیتی که با بزاق منتقل می‌شود ممکن است در رفت‌وآمدهای فامیلی آن‌ها به ایشان نیز منتقل شده باشد.
البته قضیه را طوری به او گفتم که هیچ شکی به خواهرزاده‌اش نکند و سنّش را بهانه کردم که بد نیست در آن سن چکاپ شود.

همان شب، شوهرِ آن خانم آمد و داد و بیداد کرد سرِ من که تو چرا برایش آزمایش نوشتی؟ چرا با زندگیِ ما بازی می‌کنی؟ و فلان!
دیدم که انگار نمی‌شود آرامَش کرد. صدایم را بردم بالا و گفتم من دکترم و من تصمیم می‌گیرم در مورد روندِ درمانِ بیمارم.
و با کمی بلندبلند توضیح‌دادن، متوجه شد که من طوری قضیه را شرح داده‌ام به داییِ خانمش که شکی نکند، کمی آرام شد و رفت. البته قبل از رفتنش من عذرخواهی کردم از او. ولی آن تندی نیاز بود.

در همچون مواردی، نمی‌شود که به سراغِ اولویتِ آخر نروی. و باید با تندی رفتار کنی.

البته این تندی و عصبانیت، نباید اولاً عادتت شود، ثانیاً نباید جوری باشد که خودت را اذیت کند. بهتر است اگر راه حل بلندکردنِ صداست، آن دادت، ساختگی باشد؛ یعنی واقعاً درونت همان دریایِ آرامِ همیشگی باشد ولی در ظاهر طوری دیگر می‌نمایی.

پی‌نوشت: مانند تمام نوشته‌هایم، این پست نیز نظرات شخصیِ من را شامل می‌شود. اگر اشتباهی هست، خوشحال می‌شوم در قسمت نظرات با هم صحبت کنیم.

دیدگاه ها

  1. مریم مهدی زاده

    نوشتتون بسیار تامل بر انگیزه! فک کنم باید یکی دوبار دیگه بخونمش! بنظرم ادمایی ک تو این حیطه پزشکی و دندوپزشکی یا هر حیطه ایی که در برگیرنده تحصیلات عالی میشه وارد میشن، این آدما خیلی مسئول فکر و رفتار و عملشون هستن! و خیلی دردناک و جای تاسف داره که بعضی از این عزیزان فقط مثل کیف پول به بیمار نگاه میکنن یا یه گفتگوی اجتماعی ساده رو نمیتونن پیش ببرن و خیلی جاها یادشون میره که همه ما انسانیم! و شغل ادما شخصیتشون نیست بلکه فقط یه حرفه ایه که حالا بهردلیلی در ان بهتر عمل کردیم، البته همه اینارو اول به خودم گوشزد میکنم

    1. نویسنده
      پست
    1. نویسنده
      پست
  2. پارسا

    سلام . نوشته ها بسیار زیبا بود .دکتر من تازه کنکور دادم رتبم حدودی ۲۰۰ میشه خیلی بین پزشکی و دندانپزشکی شک دارم علاقه به دندانپزشکی بیشتر دارم ولی از اشباح شدنش می ترسم که چند سال بعد پشیمون بشم از بیماری های اسکلتی هم نگرانم .نظر شما چیه ؟ فقط نگین علاقه که هر دو شون رو دوست دارم

    1. نویسنده
      پست
      مصطفی قائمی

      سلام
      ممنون
      تبریک می‌گم پس :)

      کتاب شغل مورد علاقه از آلن دوباتن رو بخون حتما.
      تا بتونی تصمیم بگیری.

  3. فاطمه فتاحی

    دوباره سلام.
    چقدر خوب بود این متن.
    چه خوبه که بقیه‌ی پزشکان و دندان‌پزشکان عزیز هم به هم‌چین مسائلی اهمیت بِدن.
    پرقدرت‌تر از همیشه ادامه بدید(:

    1. نویسنده
      پست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *